فروغ صبح دانایی کتاب است
بود بی مزد و منت اوستادی
ز دانش بخشدت هر دم گشادی
ندیمی مغز داری پوست پوشی
به سر کار گویایی خموشی
درونش همچو غنچه از ورق پر
به قیمت هر ورق زان یک طبق در
ز یک رنگی همه هم روی و هم پشت
گر ایشان را زند کس بر لب انگشت
به تقریر لطایف لب گشایند
هزاران گوهر معنی نمایند
وبلاگ شخصی فاطمه برناک...
برچسب : اشعار زیبا,اشعار زیبا و کوتاه,اشعار زیبای عاشقانه,اشعار زیبا عاشقانه,اشعار زیبا از شاعران بزرگ,اشعار زیبا کوتاه,اشعار زیبا در مورد دوست,اشعار زیبا در مورد زندگی,اشعار زیبا درباره زندگی,اشعار زیبای رمضانی, نویسنده : mfbornaka بازدید : 308